کد مطلب:252479 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:220

جاذبه ی اجتماعی و نفوذ سیاسی امام
یكی از تجلیات و تشعشعات پرشكوه خداوند و تابش منبع فیاض نور حق در وجود امام هادی (ع) متجلی و منعكس شده و از وجود حضرت نیز مانند آینه ای كه انوار گوناگون را در خود انعكاس می دهد، ساطع بوده است كسی را در عصر پیشوای دهم، توان نگاهی ممتد و حتی لحظه ای كوتاه به چهره ی او نبود به محض نظر به رخسار پرفروغش آثار ضعف و سستی و ترس بر قلب ها سایه می افكند، (و جعل فی قلوبهم الرعب) در گزارشات تاریخی آمده است كه حضور امام در هر مجلسی مورد تجلیل و احترام عمیق بود، و خواسته و ناخواسته اطرافیان را تحت تأثیر و نفوذ قرار می داد و همنشینان وی همواره آرزوی مجالست و مراودت او را در سر داشتند.

طبرسی از محدثین بنام، از محمد بن حسن اشتر علوی گزارش می دهد كه گفت:

من و پدرم در دربار متوكل عباسی بودیم در آن هنگام من كودك بودم، گروهی از عباسیان و آل جعفر هم حضور داشتند در كنار كاخ خلافت سوار بر اسب، ایستاده بودیم اتفاقا امام نیز وارد شد همه سواران بدون استثناء برای ادای احترام پیاده شدند تا از كنارشان گذشت و مانند یك فرمانده ی نظامی كه گویی مراسم سان را اجرا می كند، از جلوی آنها عبور كرد و وارد دربار خلافت شد، پس از



[ صفحه 152]



لحظه ای عده ای كم مایه به دسته دیگر گفتند كه راستی ما چرا برای این نوجوان پیاده شدیم او را كه در دستگاه خلافت نه منصبی دارد و نه سنش از ما زیادتر است.

به خدا سوگند كه دیگر برای او از اسب پیاده نخواهیم شد ابوهاشم جعفری به سواران و گارد خلافت گفت، به خدا سوگند هنگامی كه او را مشاهده كنید، بی اختیار پیاده خواهید شد، و مراسم ادب و احترام را بی اختیار به جای می آورید.

مدتی نگذشت كه امام از نزد متوكل بیرون آمد نظرها همه به او معطوف گشت، ناگهان سواران خلافت پیاده شدند و مراسم تجلیل و احترام به عمل آمد، ابوهاشم به آنها گفت:

مگر شما نگفتید ما پیاده نمی شویم. چه شد كه از تصمیم خود گذشتید و همه پیاده شدید و آئین ادب و احترام را اجرا كردید، گفتند به خدا سوگند كه نتوانستیم خودداری كنیم بی اختیار پیاده شدیم، شرط ادب و احترام را بجای آوردیم: